هزاران نفر برای باریدن باران دعا میکنند غافل از آنکه خداوند با کودکی است که چکمههایش سوراخ است.
لطفاً براي ديدن چند آرزوي كودكانه به ادامه مطلب برويد (به بهانه روز كودك البته با كمي تاخير.........)
نازنین، دلم می خواهد پیراهن عروسکم اندازه ام می شد و تنم می رفت چون خیلی قشنگ است.
ملیکا، : آرزو می کنم هیچ وقت مامان و بابام با هم دعوا نکنند.
محمد علی، : آرزو می کنم مامانم هیچ وقت مریض نشود.
امیرعلی، : کاشکی زودتر بزرگ می شدم تا مثل حسین آقا، راننده سرویس مدرسه ام، رانندگی می کردم.
نادیا، : دلم می خواهد تمام کتاب قصه های دنیا مال من باشد.
-شادمهر، : دلم می خواهد مامانم از اداره اش اخراج بشود و دیگر سرکار نرود، چون من همیشه توخونه تنهام و مجبورم تن ماهی و ساندویچ های سرد و با سس فراوان بخورم.
سحر، : دوست دارم روز جهانی کودک مامانم بهم کمک کنه تا اتاقمو مرتب کنم،
عاطفه، شش ساله: آرزو می کنم توی این روز مامانم و بابام منو به سینما و پارک ببرن.
نادیا، هفت ساله: دوست دارم روز جهانی کودک تلویزیون تماشا کنم.
خدایا! برام یک عروسک بده. خدایا! برای داداشم یک ماشین پلیس بده! (مریم )
دلم میخواهد حتی اگر شوهر کنم خمیر دندان ژلهای بزنم! (روشنک )
آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدیهایی را که من جمع میکنم از من میگیرند و به بچه آنهایی میدهند که به من عیدی میدهند! (سحر )
خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی! (سوسن )
آرزو دارم سر آمپولها نرم باشد! ( نظربیگیان )
خدای مهربانم! من در سال جدید از شما میخواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من را به ماهی تبدیل کنی! (نسیم )
خدایا! یک جوری کن یک روز پدرم من را به مسجد ببرد. (کیانمهر )
منابع :روزنامه خراسان و کتاب سومین جشنواره ی بینالمللی "دستهای کوچک دعا"