بدون عنوان
آلبوم كودكان و محرم2
http://2nyaienafis.niniweblog.com/post1412.php ...
نویسنده :
مامان پري
12:08
مدل لباس شيرخوارگان حسيني
عكس هاي هانا جون توي 6 ماهگي
لطفاً براي ديدين بقيه عكس ها بفرمائيد ادامه مطلب ...
نویسنده :
مامان پري
9:46
عكس هاي هانا جون محرم 91
براي ديدن بقيه عكس ها بفرمائيد ادامه مطلب ...
نویسنده :
مامان پري
9:44
يه شب بد
ديروز واكسن شش ماهگي هانايي رو زدم و شب خيلي حالش بد شد يه تب شديد واقعاً اذيت شد و تا ساعت 4 صبح بيمارستان بوديم . دو تا آمپول براش زدن كه كلي هم گريه كرد
نویسنده :
مامان پري
9:04
اولين دندون هانا جون
بالاخره هانا جون دندون درآورد ديشب براي اولين بار بابايي متوجه شد هانا جون دندون درآورده و كلي ذوق كرديم تازه شب قبلش هم تونست پاهاشو تو روروك به زمين برسونه و يه كوچولو دنده عقب بره اولين مرواريد (سمت راست پايين) رو فرشته ها در تاريخ 23/0٨/91 همزمان با اولين بارون پاييزي براي هانا جون هديه آوردن مباركه عزيزم ...
نویسنده :
مامان پري
8:54
اولين غلت زدن هانايي
هاناي عزيزم بلاخره امروز صبح براي اولين بار بعد از كلي سعي و تلاش غلت زد و تونست از سمت راست روي شكمش بچرخه(هجدهم مهرماه 91 ساعت 4 صبح) ...
نویسنده :
مامان پري
12:16
بدون عنوان
داستان كوتاه عشق لطفاً بفرمائيد ادامه مطلب داستان کوتاه عشق در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات. روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند. اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند. زمانیکه دیگر چیزی از جزیره روی آب نمانده بود عشق تصمیم گرفت تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد. در همین زمان او از ثروت با کشتی با شکوهش در حال گذشتن از آنجا بود کمک خواست. “ثروت، مرا هم با خود می بری؟” ثروت جواب داد: “نه نمی توانم، مفدار زیادی طلا و نقره در این قا...
نویسنده :
مامان پري
11:47